یکی بود، یکی نبود؛ این جمله، تنها وجه اشتراک ما با دنیای قصهها و افسانههاست. چون ما از آن آدمها نبودیم که یک روز ناغافل، یک چراغ جادو پیدا میکنند و حالا غول چراغ آماده است تا در یک چشم به هم زدن آنها را به رویاهایشان برساند. ماجرای ما از یک ایوان کوچک و باصفا آغاز شد؛ با یک گروه سه نفره که نه چراغ جادو داشتند و نه اعتقادی به آن. اوایل دهه ۸۰ بود و سه مرد جوان هدفهای بزرگی در سر داشتند. آنروزها اینترنت خانگی پدیدهای نوظهور بود که تازه داشت نقشی در زندگی مردم پیدا میکرد و به تدریج زیرساختهای لازم برای ارائه سرویسهای اینترنتی فراهم میشد. در این شرایط شور ایجاد سرویسهای پُرکاربر اینترنتی، سختیهای مسیر را برای ما شیرین میکرد. PersianK2 اولین قدمی بود که تیم کوچک ما در مسیر اهداف بزرگش برداشت، اما بعضی وقتها اولین قدمها موفقیتآمیز نیستند! استقبال ضعیف از پرشینکادو به عنوان یک سایت نظرسنجی و تحقیقات بازار آنلاین، باعث شد که باوجود همه تلاشها، این سرویس شکست بخورد؛ ولی ما قافیه را نباختیم و قدم دوم را محکمتر و مصممتر برداشتیم: کلوب. یکی از اولین بسترهای اینترنتی که مفهوم شبکههای اجتماعی را برای کاربران فارسیزبان اینترنت معنادار کرد. کلوب فضایی را در اختیار کاربران قرار میداد تا با ایجاد پروفایل شخصی خود، افکار، عقاید و محتوای مورد نظرشان را منتشر و با دوستان خود به اشتراک بگذارند. کلوب در زمان خود یکی از موفقترین و پرکاربرترین سرویسهای اینترنتی به شمار میرفت. حالا تیم بزرگتر شده بود و برای ادامه مسیر به یک منبع درآمد جدی نیاز داشت. تلاشها مضاعف شد و همان روزها صباویژن، با هدف ایجاد ارزشافزوده حداکثری برای کاربران کلید خورد؛ سرویسی که امروز، با بیش از ۱۰ سال تلاش و تجربه، به عنوان یکی از اصلیترین برندهای تبلیغات اینترنتی کشور شناخته میشود. گروه ما که در چشمانداز بلندمدت خود، ارائه مجموعه کاملی از خدمات اینترنتی به کاربران را ترسیم کرده بود، با خریداری سرویس میهنبلاگ وارد حوزه وبلاگنویسی شد. انگیزه و تکاپوی تیم تازهنفس، جان دوبارهای به کالبد میهنبلاگ داد. تا جایی که این سرویس در زمانی کوتاه، جایگاه دومین سرویس وبلاگنویسی کشور را برای خود تثبیت کرد. بعد از چند تجربه موفقیتآمیز، کاپرمارکت متولد شد. کاپرمارکت در واقع یک سوپرمارکت آنلاین بود که سفارش مشتری را در منزل تحویل میداد. رایج نبودن فرهنگ خرید اینترنتی و حاشیه سود بسیار پایینِ اقلامِ قابل فروش اما، این اجازه را نداد تا سرویس انتظارات موردنظر را برآورده کند و به حداقلهای تعیین شده دست یابد. بدین ترتیب اعضای تیم تصمیم به تعطیلی کاپرمارکت گرفتند. حالا سال ۸۹ بود و کلوب که پیشتر نیاز ویدیویی کاربرانش را از طریق یوتیوب برطرف میکرد، به دلیل فیلتر شدن یوتیوب در سال ۸۸ با مشکل بزرگی در ارائه امکان اشتراک ویدیویی روبهرو بود. حالا نیاز به افزودن امکان بارگذاری ویدیو در کلوب، یکی از دغدغههای اساسی تیم شده بود. رفتوآمدها بینتیجه میماند و مذاکرات با سرویسهای ویدیویی داخل کشور به یک جمله ختم میشد: «با کلوب همکاری نمیکنیم!» نیازی که بیپاسخ مانده بود از یک سو و هیجان ورود به حوزه جدید سرویسدهی ویدیویی _که دیر یا زود باید اتفاق میافتاد_ از سوی دیگر، حرکت بعدی گروه را رقم زد. حرکتی که به شکلگیری سایت آپارات منجر شد؛ یک بستر ویدیویی قدرتمند که حالا علاوه بر ارائه سرویس اشتراک ویدیو، بیش از ۳۰ میلیون کاربر منحصربهفردِ فارسیزبان در ماه و شمار زیادی از تولیدکنندگان محتوای ویدیویی داخل کشور را تحت پوشش و حمایت دارد. پنج سال از تولد آپارات میگذشت و رسیده بودیم به سال ۹۴. تیمی که میدانست برای ادامه حیات باید با نیازهای روز مخاطبان همسو و همقدم شود، به یک تشخیص رسید: در شرایطی که اینترنت با رشد ناگهانی مصرف داشت با جنبههای مختلفی از زندگی کاربرانش پیوند عمیق میخورد، وقت آن رسیده بود تا قدم بعدی، با هدف تفریح و سرگرمی مخاطبان برداشته شود. پس اولین سرویس VOD یا سینمای خانگی آنلاین در کشور با نام فیلیمو به مخاطبان اینترنت معرفی و ارائه شد. فیلیمو، به عنوان بستری برای انتشار فیلم، سریال و فیلم-تئاتر، با غنیترین محتوای ویدیویی در دستهبندیهای مشخص و متنوع، تازهترین تولید تیم ماست که نام خوشی بینِ مخاطبان اینترنت در کشور دارد. در تیم ما، برای رسیدن به اهداف گروه، هماهنگی یا به قول فرنگیها هارمونی، خیلی خیلی مهمتر از استعدادهای ویژه فردی است. تجربه به ما نشان داده، قدرت اصلی در یک تیمِ کمحاشیه، کماصطکاک، دوستانه، مصمم و متواضع نهفته شده است. درست مثل رقص باله؛ دنیایی از تحرک، بدونِ کمترین برخورد و پُر از زیبایی. گروه سه نفره ما، بهتدریج و در طی این سالها بزرگترین سرمایه خود را به دست آورد؛ و آن یک تیم منسجم و قوی است که در روزهای خوب و بد، در موفقیتها و شکستها در کنار یکدیگر هستند و از هیچ تلاشی برای رسیدن به اهداف تیم دریغ نمیکنند. همدل، خوشبین و امیدوارند و با چابکی به سوی رشد و پیشرفت قدم بر میدارند. این داستان ماست. داستانِ جادویی که نه از چراغهای قدیمی، که از اراده جمعیِ ما جریان میگیرد. ما شانهبهشانه هم، با امید و سرسختی برای موفقیتمان همکاری میکنیم.